در سده اخير مصلحان و متفکران مسلمان سخن های بسیاري درباره وحدت گفته اند؛ اما سوکمندانه آن چنان که باید موفق نبوده اند. يكي از علل اين عدم موفقيت، وجود موانع فراوان بر سر راه وحدت اسلامي است. مواردي مانند بدفهمی نسبت به موضوع وحدت و نگرانی برخی از متولیان مذاهب نسبت به از دست رفتن هویت مذهبی و تنزل جایگاه آن ــ علي رغم آنكه اين موضوع كاملاً توضیح داده شده است که تقریب در جهت نفی هویت مذاهب و یکی کردن آنها نیست ــ از جمله اين موانع اند. از سوی دیگر دعوت به وحدت یک توصیه اخلاقی نیست بلکه یک راهكار اجتماعی است که تحقق آن نيازمند يك نظام هماهنگ تربیتی و نهادینه سازی فرهنگ رواداری و افزايش تحمل جامعه است. این حرکت فرهنگی، بر اقناعِ بخش فرهیخته و بحث های مستمر علمی و نظری مبتني است و کار آموزشی دراز مدتي را می طلبد. بررسی موانع می تواند به این اهداف کمک و از آسیب های بیشتر پیشگیری کند. مقاله حاضر كوشيده است با استناد به آیات و روایات، به بررسي موانع موجود بر سر راه وحدت و دلایل عدم موفقیت جدی ایده مصلحان بپردازد؛ از این رو در آغاز، مبانی موانع وحدت را با تکیه بر معارف دینی نشان داده و آنگاه به خود موانع و راه های رفع آنها پرداخته است.
تقريب، موانع وحدت، عوامل وحدت، اصول اخلاقی، تعامل مذهبی
وحدت اسلامی آرمانی دینی و عقلانی است که قرآن و معارف اهل بیت (ع) بر آن تأکید دارند و هر مسلمانی باید در پی تحقق آن باشد. قرآن کریم با سفارش به وحدت ایمانی و اجتماعی، مسلمانان را از اختلاف های گوناگون بازداشته است. عبارت هایی همچون «واعتصموا»، «اصلحوا»، «رابطوا»، «تعاونوا» و «لاتفرقوا» در جهت تشویق
به وحدت و پیوند میان مسلمانان هستند و حتی دستورهای اخلاقی اجتماعی
ــ مانند حرمت غیبت، سوء ظن، سب و افشاگری ــ نيز در جهت پیشگیری از اختلاف و حفظ کرامت انسان بیان شده اند.
در این سده و بر اساس تجربه های متراکم جوامع دینی، این آرمان بیش از هر زمان ديگري مورد توجه اندیشمندان مسلمان بوده است و مصلحان بزرگ در باب آن سخن گفته اند؛ چراكه نزاع های طولانی فرقه ای و جنگ و کینه و ناامنی، موجب عقب ماندگی مسلمانان شده است. اگر در گذشته فرقه های مسلمان هویت بخشی و پر رنگ کردن جایگاه خود را به این می دیدند که صف خود را از دیگران جدا کنند و نزاع های مذهبی را به رخ يكديگر بکشند، امروزه متفکران مسلمان این هویت بخشی را در تقویت بنیه فرهنگی و حضور در مجامع علمی و همدلی با دیگران و حرکت به سوی تقویت مشترکات و تقریب جست وجو مي كنند و مي پرسند كه این جدایی ها و صف کشیدن ها براي ما چه نفعي داشته است که بر هیزم آتش آن بیافزاییم، آیا به دینداری بیشتر ما کمک کرده است، آیا ما را به سوی توسعه ایمان و معنویت بهتر راهبری كرده است، آیا ما را پیش ملل دیگر عزیز تر و پرفروغ تر کرده است؟
حقیقت آن است که اختلاف مذهبي براي امت اسلامی جز اشاعه کینه و آلوده کردن فضای مذهبی و رواج بدبینی و نسبت دادن های خلاف واقع ارمغانی نداشته است. در مقابل، هرگاه فرصت گفت وگو بوده و فضای سالم ارتباط ایجاد شده است، مذاهب بهتر توانسته اند خود را بشناسانند و از عقاید خود دفاع کنند و به هویت جمعی خود بپردازند. اين واقعيت نشان مي دهد كه با وجود نزاع هاي مذهبی و فرقه ای، نمی توان به تمدن و شکوه گذشته رسید.
نکته ای که ضرورت این بحث را آشکار تر می سازد، اين است كه: سخن درباره تقریب، گفتمانی اعتقادی است؛ به این معنا که باید پایه های نظری آن را مستدل و مستند كرد تا مورد پذیرش جامعه مخاطب قرار بگیرد، و درباره اهداف و ابعاد آن سخن گفت تا بدفهمی های ایجاد شده اصلاح شوند. این حرکت نیازمند بحث و بررسی و تلاش فرهنگی و عالمانه است. البته ایجاد وحدت فرايندي صرفاً اعتقادی نيست و این آرمان در بستر مجموعه ای از تحولات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی شکل می گیرد. تحقق تقريب نيازمند آن است كه جوامع رشد علمی يابند، اطلاع رسانی به خوبی انجام گیرد، آگاهی از شرایط مسلمانان در مقایسه با جوامع دیگر گسترش يابد، عینیت های جامعه بهتر درك شوند، و تجربه های گذشته در معرض افکار عمومی قرار گیرند؛ از این رو این حرکت جبری نیست و تحقق عملی آن وابسته به شعور و تلاش فرهنگی فرهیختگان و دانشمندان و مصلحان اجتماعی است.
از سوی دیگر از یاد نبریم که توصیه به وحدت هرچند از یک منظر در بين مسائل فرهنگی و اعتقادی قرار دارد، اما از جهتی دیگر باید به تقريب نگاه حقوقی و اخلاقی نيز داشت؛ زیرا به نظر می رسد مهم ترین مشکل تحقق وحدت در جوامع اسلامی، بی توجهی به اصول اخلاقی و غلبه شعائرگرایی مذهبی و صورت گرایی فقهی بر منزلت اخلاق و حقوق انسانی دیگران است. هر مذهبی كه می خواهد از آزادی دینی برخوردار باشد و بتواند حتي در مناطقي كه اكثريت با ديگر مذاهب است نيز امکان استفاده از مساجد و مراکز دینی را آزادانه داشته باشد و دچار آزار و اذیت و محدودیت نگردد، باید فکر کند که مذهب مقابل هم توقعات مشابهي دارد. ارباب مذاهب نمی توانند از رنج پیروانشان در میان ديگر مذاهب سخن بگویند، بدون اینکه به حق دیگران در مناطق تحت نفوذ خود توجه کنند. اين نگرش هاي خصومت برانگيز و رفتارهاي نزاع آفرين موانعي سخت بر سر راه تحقق تقريب هستند. يكي از راه هاي تحقق وحدت شناخت اين موانع است. شناخت و رفع اين موانع مي تواند عاملي مهم در راه رسيدن به تقريب باشد. تاكنون درباره اين موانع و راه هاي رفع آنها كمتر سخن گفته شده است. نوشتار حاضر اين موضوع را به اختصار پي خواهد گرفت.
موانع وحدت را مي توان به دو دسته تقسيم كرد: موانع نظری و موانع عملی. موانع نظری آنهایی هستند که به لحاظ نظری مانع رسیدن به این هدف می شوند؛ مانند عدم اعتقاد شخص یا جامعه به وحدت و یا وجود برداشت ها و ذهنیت هایی خاص در جامعه كه زمینه وحدت را خنثی می کنند. موانع عملی رفتارهایی هستند که مانع تحقق همبستگی می شوند؛ مانند اقدامات برخي از گروه ها يا افراد خاص كه موجب بروز اختلاف و یا تشدید آن می گردد. گاه حتي ممكن است كساني كه اعتقاد به وحدت دارند نيز ناخواسته اقداماتي انجام دهند كه موجب افزايش اختلاف شود.
براي شناخت موانع وحدت مي توان روش هاي مختلفي را به كار گرفت. گاهی مي توان بر اساس نتايج تحقيقات ميداني، به شناخت اين موانع پرداخت؛ در اين صورت باید به جامعه خود نگاه کرد، و یا حرکت های مذهبی دهه هاي اخير را بررسی كرد و به مقایسه با جوامع دیگر برآمد. اين بررسي ها نشان خواهند داد که این همه جنگ، ترور، عملیات انتحاری و کشته شدن افراد بی گناه، انتشار نسبت های خلاف، و ناامنی مذهبی ریشه در چه عواملی دارند. روش دیگر توجه به آموزه های دینی است. در اين روش بايد به متن پژوهی و بررسی آیات و روایات پرداخت؛ بررسي آيات و روايات، اصولِ اسلامي رفتار با مخالفان را به ما نشان مي دهد. اما مشکل همه این روش ها اين است كه مبتنی بر پیش ذهنیت ها و پیش فرض هايي هستند كه ممكن است عده اي آن پيش فرض ها را نپذيرند و يا دست كم پذيرش آنها برايشان آسان نباشد؛ از این رو ابتدا مبانی شناخت موانع را بررسی خواهيم كرد.
دانستن حقیقت اختلاف و فهمیدن شیوه برخورد با مخالف، در صورتی ممکن است که مرز میان واقعیت و حرکت های آزاردهنده و تحریک آمیز مذهبی تعیین شود. از این راه است که دانسته می شود چه چیزهایی جزو تعالیم دینی اند و چه چیزهایی برساخته تعصبات و خرافات هستند و در طي نزاع ها ساخته شده و در قالب روایات به متون حدیثی و کلامی وارد شده اند. اگر بپذیريم که تقریب اصل است، و منظور از وحدت، حذف يك مذهب به نفع مذهبی دیگر نيست، آنگاه معیار ما برای تشخیص و پالایش افراط و تفریط های طرفین روشن می شود. با اين معيار می توان به دنبال کشف عوارضی رفت که در طول تاریخ به اسم دین وارد جوامع مذهبی شده و زمینه های تقابل را فراهم کرده و جبهه بندی های مخرب را به وجود آورده اند. روایت ابومحمود خراسانی از امام رضا(ع) نيز شاهدي است بر اينكه بخشی از روایات جدلي ساختگی اند و با هدف تشدید اختلاف و تقویت جریاني معین در جامعه ترویج شده اند. وی می گوید به امام رضا عرض کردم در برخي از رواياتِ مخالفان شما، روایاتی در فضل اميرالمؤمنين و اهل بیت می بینم که مانندش را پیش شما نمی شناسم. امام رضا(ع) پاسخ دادند: «ابن ابي محمود همانا مخالفان، اخباري در فضيلت ما وضع مي كنند و آن را در سه قسم قرار مي دهند. اولين دسته غلو است و دومين دسته در تقصير در امر ما و سومين دسته تصريح به مثالب دشمنان ما است. پس هرگاه مردم روايات غلو را بشنوند شيعه ما را تكفيرمي كنند و به آنان نسبت مي دهندكه قائل به ربوبيت ما هستند.هرگاه روايات تقصير را بشنوند، درباره ما چنين اعتقادي پيدا مي كنند. و هرگاه روايات بدگويي از دشمنانمان را بشنوند، به ما بدگويي مي كنند و همانا خداوند فرموده است: وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ» (رک: صدوق، بي تا: ۱/ ۳۰۴؛ مجلسی، 1403: 26/ 239).
بدون شک یکی از عواملي كه باعث انحطاط و ضعف مسلمانان شد آتش اختلاف و فرقه گرایی و عدم تحمل عقاید دیگران و تعارضات نابردبارانه مذهبی بود که در نتیجه آن، آرامش جوامع اسلامی فرو ریخت و آنچه موجب توسعه و رونق دینی شده بود، تبدیل به حرکت های آزار دهنده گردید. عصر طلایی علم کلام، قرن چهارم و پنجم، دوراني بود كه هر مذهب برای خود کرسی تدريس داشت. اين آزادي تدريس و علم، با همه مرزبندي ها، موجب رونق دانش مسلمين و ظهور شخصیت های بزرگی چون شیخ مفید، سید مرتضی و رضی، و شیخ طوسی شد. شكوه تمدن اسلامي در سايه رواداری دینی و ایجاد فرصت برای رقیب شكل گرفت؛ حال آنكه سرگرمی به امور غیر واقعی و غفلت از تعالیم اصلی در دوره بعدی، چراغ تمدن اسلامی را به خاموشي كشاند و زمینه چنددستگي مسلمانان و ورود دشمنان خارجی را فراهم كرد.
از سوی دیگر رونق تشیع و حرکت از جمعیت کمِ دوران های اولیه تکونِ تشیع در عصر ائمه(ع) (از جمعیت های انگشت شمار عصر امام علی(ع)) تا جمعیت کنونی كه يك سوم مسلمانان جهان است، به بركت روش های حساب شده اهل بيت(ع) در برخورد با مخالفان و پرهیز آنان از نزاع های فرقه ای بوده است. در این باره نویسندگان بسیاری سخن گفته و با تكيه بر روایات و سيره، رفتار مسالمت جویانه، همراهی و شرکت در مجامع، و تدبیرهای وحدت جویانه مذهبی آنان را نشان داده اند كه این نوشته جای تکرار آن نیست.[1]
بنابراین، فهم موانع وابسته به نگاهی تاریخی و کشف روش های اهل بيت(ع) و درس گرفتن از سیره و روش آنان در برخورد میان مذاهب اسلامی است. نبايد چنين باشد كه سیره و دلایل موفقیت اهل بيت بررسی نشود و ندانسته از اموری استفاده شود که علاوه بر آنکه برخلاف مشی قرآنی و سیره اهل بیت هستند به ريخته شدن خون افراد بی گناه و افزايش مشکلات منجر مي شوند. بي شك توجه به مرز موجود بين واقعيت و حركت هاي آزاردهنده، عاملي راه گشا در فهم موانع تحقق تقريب و اجتناب از آنها است.
نکته دیگري كه مي تواند مبنايي برای فهم اختلاف باشد، توجه به اين واقعيت است که اعتقاد بسياري از انسان ها مدلل نیست بلكه معلل است؛ یعنی گرايش هاي اعتقادي مردم همیشه زاییده استدلال و کاوش در منابع نيست. تحقيق میدانی در جوامع مذهبی نشان مي دهد که اکثر مردم، چون در محيطي خاص و تحت تربيتي مشخص قرار گرفته اند، به آن عقیده روی آورده اند.
اختلاف انسان ها بنا به تعبیر قرآن دائمی است: «وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ» (هود: ۱۱۸) و به علم سابق و ازلی خداوند تعلق گرفته است و اگر خداوند می خواست، با قدرت تکوینی خود آن را برمی داشت و لذا می گوید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» (یونس: ۹۹). مشیت خداوند بر اين تعلق نگرفته است که همه در روی زمین ایمان آورند و همه یک گونه مؤمن باشند و عقیده واحدی داشته باشند؛ بلكه مشيت خداوند چنين است كه انتخاب، اراده و عوامل دیگر در گزینش راه و خصوصیات آن دخالت داشته باشد. در روایات به این واقعیت اختلاف و شکل گیری فکر و اندیشه متفاوت اشاره شده است: «اگر مردم بدانند که خداوند تبارک و تعالی چگونه این خلق را آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کند» (حرعاملی، 1414: ۱۶/ ۱۶۱). روایت دیگري، مراتب و درجات ایمان را به نردبان تشبيه مي كند و بيان مي كند که هیچ کس نمی تواند دیگری را برای آمدن به سطح بام، تحکم کند و از همگان توقعی يكسان داشته باشد. و بيان مي كند كه آوردن ديگران به پلكان بالاتر، بايد با رفق و مدارا انجام شود:
عبدالعزیز قراطیسی می گوید امام صادق(ع) به من گفت: ای عبدالعزیز بدان که ایمان بر ده درجه و به منزله نردبانی است که به وسیله آن پله به پله بالا می روند. آن کس که به پله دوم رفته، نمی تواند به کسی که در پله اول است، اعتراض کند که تو چیزی نیستی مگر اینکه به پله دهم برسی. به پایین نمی افتد آن کس که پایین تر از تو است تا تو را از بالا به پایین اندازد. بدان نمی توانی آن کس که از تو پایین تر است را به پلکان بالاتر بیاوری، مگر آنکه با مدارا و نرمی انجام دهی. چنانچه بخواهی با زور و تحمیل که توان آن را ندارد، چنین کاری را انجام دهی، می شکند و آن کس که دیگری را بشکند و باعث گریز او از دین شود، مسئول است و باید جبران کند (همان).
درباره واقعیتِ اختلاف، روایات بسیاری رسیده است، اما متأسفانه بسیاری از فقها و اهل ولایت به این دسته از روایات توجه نکرده و همیشه ایمان را در برابر کفر قرار داده اند؛ در صورتی که همیشه در برابر ایمان، اعراض و انکار و عناد نیست. اين عده بايد نگاهی به گذشته داشته باشند و ببينند كه ائمه(ع) بر فهم و رعایت این واقعیت، و ضرورت مدارا و پرهیز از برخوردهای تند و دورکننده تأكيد مي كردند و مهم تر اينكه دستورات آنان ناظر به رعایت اصول اخلاقی و حقوق متقابل و مسائلی از این سنخ بوده است؛ چنان که امام صادق(ع) می فرماید: «چه می شود که یکی از دیگری تبری می جوید در حالی که برخی از مؤمنان نسبت به دیگران بسا برترند. برخی بیشتر نماز می خوانند و برخی بصیرت بیشتری دارند. و مردم دارای درجات و مراتب هستند» (حرعاملی، 1414: 16/163).
جالب اینکه در برخی از روایات به شاخص ترین اختلاف در حوزه مسائل اعتقادی، یعنی اعتقاد به ولایت امیرمؤمنان در میان شیعیان اشاره شده و نزاع های کلامی و صف بندی های آن به چالش کشیده شده و بيان شده است که همه افراد يك جور نيستند و در يك مرحله قرار ندارند و لذا نبايد اختلاف هاي عقيدتي، ما را به مناقشه و قطع ارتباط بكشاند:
عمار بن ابی احوص می گوید، به امام صادق عرض کردم: «مردمی هستند که امیرمؤمنان را ترجیح می دهند، اما آنچه را ما در فضل شما مي گوييم نمي گويند، آیا می توان با آنان دوستی داشت؟» حضرت می فرماید: «بلی، زیرا آنچه پیش خدا است، پیش رسول خدا نیست و آنچه پیش پیامبر است، نزد ما نیست و آنچه پیش ما است، پیش شما نیست. خداوند اسلام را به هفت سهم تقسیم کرده و آن را میان مردم به حسب درجات و مراتب آنان تقسیم کرده است و نمی توان آن کس را که دو سهم از اسلام دارد، ملامت کرد که چرا این اندازه از ایمان را داری؟ و چیزی را بخواهید تحمیل کنید. اگر می خواهید کاری انجام دهید، با رفق و مدارا و نه خشونت، به گونه ای که راه را برای آنان باز کند (حرعاملی، 16/165).
با چنین تحلیلی از درک متفاوت انسان ها در فهم حقایق علمی و معارف دینی و اختلاف شرایط و محیط ها، اختلاف دینی، واقعیتی طبیعی و اجتناب ناپذیر تلقی می گردد. بنابراین نمی توان همه اختلافات اعتقادی را به حساب سرکشی، طغیان، عناد و سرپیچی از حق گذاشت. از نظر قرآن کریم، الزاماً تمام عقايد نادرست ناشی از جحد و انکار حقیقت و سرکشی نیستند. ممکن است اختلافْ ناشي از ندانستن و یا خلط حقیقت با غیرحقیقت و یا شرایط خانوادگی و فرهنگی و جغرافیایی باشد.
نکته دیگر، در شناخت موانع، درک این واقعیت است که دین و ایمان، دارای مراتب و درجات است. قرآن بارها از درجات و مراتب ایمان سخن گفته و مؤمنان را به ایمان بیشتر توصیه کرده و در آیه ای پس از ایمان نخست، ایمان دیگری را خواسته است: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِه» (نساء:136). از سوی دیگر در دینداری و اعتقاد ــ كه مراتب پايين تر از ايمان هستند ــ نيز نمی توان یکسان برخورد کرد. از نظر قرآن افزون بر مؤمنان و کافران و منافقان، دسته های تعریف شده دیگری وجود دارند که بايد به عنوان پدیده هاي اعتقادی و فرهنگی در نظر گرفته شوند. این گروه ها کسانی هستند که میانه این راه اند و قرآن از آنان به امیدواران (مرجون) و ضعیف نگاه داشته شدگان (مستضعفان) و تقلیدکنندگان (متابعان از آبا) تعبیر کرده است.
قرآن کریم درباره دسته نخست چنین می فرماید: «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ؛ و گروهى ديگر به مشيت خداوند واگذاشته شدهاند، كه يا عذابشان مىكند يا توبهشان را مىپذيرد. و خدا دانا و حكيم است» (توبه: 106). این نکته از آیه استفاده می شود که مردم یک گونه نیستند و افرادی به جز مؤمنان وجود دارند.
قرآن در چند مورد از دسته دوم، یعنی مستضعفان، یاد می كند و هرچند به آنان هشدار می دهد، اما مشکلات انحراف آنان را نيز که احاطه فرهنگی و تبلیغات مستمر و سلطه قدرت است، در چند جا (نساء: 98؛ اعراف: 75؛ قصص: 5؛ سبأ: 31-33)، بیان می کند؛ به عنوان نمونه در گفت وگویی میان مستضعفان و مستکبران ــ که وسیله انحراف را فراهم ساخته اند ــ این چنین می گوید: «وَ قالَ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَكْفُرَ بِاللَّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَه لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْناقِ الَّذِينَ كَفَرُوا هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ؛ زبونشدگان به قدرتمندان گويند: نه، شما شب و روز حيلت مىكرديد، آنگاه كه ما را فرمان مىداديد كه به خداى يكتا كافر شويم و براى او همتايانى قرار دهيم. و چون عذاب را ببينند در دل پشيمانى كنند. و ما غل ها را بر گردن كافران بگذاريم. آيا نه چنين است كه در برابر اعمالشان مجازات مىشوند؟» (سبأ: 33). آنان كه در دنيا ضعيف شدند و تبعه ستمگران بودند، به ستمگران و پيشوايان ضلالت مىگويند: «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ؛ اگر شما نبوديد، ما مؤمن بوديم». ضعفا در رد دفاعيه مستكبران که می خواستند مسئولیت و اراده آنان را یادآور شوند، گفتند: «بَلْ مَكْرُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ»؛ نه، شما بى تقصير نيستيد، چون نقشههاى پيگير و مكر شبانه روزى شما ما را به كفر واداشت، چون شما همواره به ما دستور مىداديد. در دنيا به طور دائم و شبانهروزى نقشه مىريختيد، و ما را وادار ساختيد كه خواستههاى شما را اطاعت كنيم. به همین دلیل در روایات از مستضعفان سخن گفته شده است که باید آنان را درک کرد و به عنوان واقعیت زندگی با آنان مراوده داشت.
قرآن، درباره اهل تقلید می گوید: «وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ؛ چون به ايشان گفته شود كه از آنچه خدا نازل كرده، پيروى كنيد، گويند: نه، ما به همان راهى مىرويم كه پدرانمان مىرفتند. حتى اگر پدرانشان بي خرد و گمراه بودهاند» (بقره: 170). یا در جایی دیگر به نقل از آنان می گوید: «قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِين؛ گفتند: پدرانمان را ديديم كه آنها را مىپرستيدند» (انبیاء: 53). قرآن در اين آيات و مانند آنها از تأثیر تقلید در اعتقاد سخن گفته و این مشکل اعتقادی و فکری را مذمت كرده است؛ اما روشن است که اين مشكل به سادگي حل نمي شود و بلیه ای گسترده در همه جوامع است، تا جایی که اکثریت مردم تابع دین پدر و مادری خود هستند و اعتقاد مردم ایران در این دوره به دليل اعتقاد پدران ما است و اگر ما در منطقه ای از غرب به دنیا آمده بودیم، مسیحی بودیم و اگر در چین به دنیا آمده بودیم، تابع بودا و کنفسیوس. این واقعیت در حق ساكنان ديگر مناطق نيز صادق است و اعتقادات بسياري از مردم زاییده وابستگی ارثی و عطف فرهنگی و عادت اجتماعی است.
اهل بیت نيز به اين دسته ها توجه داشته اند و لذا با هر گونه طرد و انحصارگرایی و سفید و سیاه کردن دسته بندی جامعه مخالفت كرده اند. در برخي از روايات نحوه برخورد با اين افراد را متفاوت با نحوه برخورد با كافران دانسته اند. در ادامه به چند روايت اشاره مي كنيم:
حمزه طیار می گوید: امام صادق فرمود مردم بر شش دسته اند که می توان آنان را به سه گروه تقسیم کرد. یا ایمان است یا کفر و یا گمراهی. کسانی که اهل وعده ای است که خداوند وعده بهشت یا جهنم به آنان داده شده و مؤمنان و کافران و مستضعفان و مرجون الله هر کدام کسانی هستند که خدا یا آنان را عذاب می کند یا می بخشد و یا کسانی هستند که به گناه خود اعتراف کرده و اعمال نيكو را با كارهاى زشت آميختهاند یا اصحاب اعراف هستند (كليني، 1401: 2/381).
كساني كه «به گناه فرد اعتراف كرده و اعمال نيكو را با كارهاي زشت آميخته اند»، به آيه 102 سوره توبه اشاره دارد كه مي فرمايد: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ و گروهى ديگر به گناه خود اعتراف كردند كه اعمال نيكو را با كارهاى زشت آميختهاند. شايد خدا توبهشان را بپذيرد، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است» (توبه: 102).
اصحاب اعراف نيز کسانی هستند که در میانه مؤمنان و کافران هستند و قرآن آنان را در سوره ای به همین نام در آیات 47-51، توصیف کرده است.
حمران می گوید از امام صادق درباره این آیه: «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ»
پرسیدم که مستضعفان چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود، آنان اهل ولایت هستند، پرسیدم، چه ولایتی؟ فرمود نه ولایت در دین، بلکه دوستی و پیوند درازدواج و ارث و روابط اجتماعی. آنان از مؤمنان نیستند، کافر هم نیستند، بلکه از کسانی هستند که باید امیدوار به رحمت الاهی باشند (صدوق، 1361: 202؛ و نيز ببينيد كافي، 1401: 2/405).
تفسير عياشي نقل می کند: «زراره نقل مي كند كه امام باقر در حالي كه درباره مستضعفان سخن مي گفتم، فرمود: پس كجا هستند اصحاب اعراف كجا هستند كساني كه اميدوار در رحمت خدا هستند، كجا هستند كساني كه كارهاي خوب و بد خود را با هم مخلوط مي كنند. كجا هستند كساني كه بايد با مدارا و كمك آنها را جذب كرد؟ كجا هستند كساني كه بيان كننده كلام خدا هستند. كجا هستند مستضعفان از زنان و مردان و فرزندان آنها كه مي توانند نقشه اي بكشند و نه راه به جايي مي برند تا درك درست و شناخت مسيري پيدا كنند، اين گروه ها هستند كه اميد است خداوند آنان را ببخشايد و بي گمان خداوند بخشنده و چشم پوشي است» (مجلسي، 1403: 69/164). باز در تفسير عياشي به نقل از زُرَارَه بن اعین آمده است:
من با حمران بر امام باقر وارد شدیم، گفتیم که ما شاقولی داریم که میان خود با دیگران می کشیم؟ حضرت فرمودند این شاقول چیست؟ گفتیم هر کس از علویان و غیر آنان با این ولایت و عقیده ما موافق بود، با او هستیم و دوستش داریم و هرکس که با آن مخالف بود، از او برائت می جوییم. حضرت فرمود: ای زراره کلام خدا راست تر از سخن تو است. پس كجايند آناني كه خداوند [درباره ايشان] می گوید: «مگر مردان و زنان و كودكان ناتوانى كه هيچ چارهاى نيابند و به هيچ جا راه نبرند». پس کجایند گروهى که «به گناه خود اعتراف كردند كه اعمال نيكو را با كارهاى زشت آميختهاند». كجايند گروهى که امیدوار به رحمت الاهی هستند که يا عذابشان مىكند يا توبهشان را مىپذيرد». کجا هستند «اصحاب اعراف»، کجا هستند «مؤلفه قلوبهم»؟ (مجلسي، 1403: 69/164).
عیاشی از داود بن فرقد نقل می کند كه به امام صادق عرض کردم، «مرجون» جمعیتی هستند که اگر درباره برتری علی سخن گفته می شود، مي گویند: «نمی دانیم، شاید که چنین باشد و شاید که نباشد، ما چه می دانیم». حضرت گفت: «واگذارید که خداوند فرموده است: وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ؛ گروهى ديگر به مشيت خداوند واگذاشته شدهاند» (همان: 69/166).
بنابراین این درست است که در عالم واقع حق یک چیز بیش نیست؛ اما صاحب هر عقیده ای خود را به حق می بیند و به طور طبیعی می خواهد از آن دفاع کند و تا جایی که ممکن است آن را رواج دهد. اين واقعیت اجتماعی دسته های گوناگون با اختلاف مراتب و درجات ایمان می سازد كه فصل مهم آن، نوع تلقی و کنش های مختلف دیگران در تعارض های مذهبی است.
یکی از مبانی درک موانع، مرزبندی میان واقعیت اختلاف با ترویج دشمنی و رعایت نکردن اصول انسانی و حق عدالت است. اگر اختلاف گریزناپذیر و طبیعی است، نباید آن را در قالب دشمنی قرار داد. این مبنا به صراحت در قرآن با تعبیرهای گوناگون بیان شده و در چند آیه به مسلمانان هشدار داده شده است:
«وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ
اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛ دشمنى با گروهى ديگر وادارتان نكند كه عدالت نورزيد.
عدالت ورزيد كه به تقوا نزديك تر است و از خدا بترسيد كه او به هر كارى
كه مىكنيد آگاه است» (مائده: 8). این آيه به مؤمنان یادآوری مي کند که حتی اگر
با کسانی دشمنی دارید، نباید پا را فراتر از عدالت بگذارید. قرآن به این مسئله حساس است و از مصاديق اين بي عدالتي نيز نهي كرده است؛ مثلاً از شهادت به باطل (و دیگر امور اجتماعی و حقوقی) به انگيزه سابقه دشمنى بازمي دارد و شهادت را مقيد به قسط مي كند: «بايد كه شهادت شما به قسط و به حق باشد و در شهادت دادن، عداوت و غرض هاى شخصى را دخالت ندهيد. خداوند در این آیه، مؤمنين را به عدالت امر كرد، و اين عدالت را وسيلهاى براى حصول تقوا شمرده است» (طباطبایی، 1393: 5/ 386).
در آیه ای دیگر حتي از آزار مخالفان و دشمنانِ کافر نيز، بر خلاف عدالت، نهی می کند و می فرماید: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ؛ دشمنى با قومى كه شما را از مسجد الحرام بازداشتند وادارتان نسازد كه از حد خويش تجاوز كنيد، و در نيكوكارى و پرهيز همكارى كنيد نه در گناه و تجاوز و از خداى بترسيد كه او به سختى عقوبت مىكند» (مائده: 2).
در آیه دیگر نه در حق مسلمانان بلکه درباره اهل کتاب و پیروان ادیان دیگر می فرماید: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ؛ خدا شما را از نيكى كردن و عدالتورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيدهاند و از سرزمينتان بيرون نراندهاند، باز نمىدارد» (ممتحنه: 8). خدا كسانى را كه به عدالت رفتار مىكنند دوست دارد.
سوکمندانه عمده ترین مشکل در رفتار مسالمت آمیز، نگاه فقیهانه و كلامي به مسئله است. در حالی که موضوع بیش از آنکه مسئله اي فقهی و یا کلامی باشد، مسئله اي اجتماعی و فرهنگی و در مرحله بعد موضوعي اخلاقی و سپس حقوقی است. بنابراین، نبايد اختلاف مذهبی را با جنگ و محروم کردن از حق و در نتیجه بی عدالتی و تشدید كينهها و عداوت هاى قومى و مذهبی و اعتقادی تمام کرد که به تصفيه حساب هاى شخصى منجر گردد؛ زيرا عدالت اصل اساسی اسلام است و بی توجهی به حقوق و کرامت انسان ها و حرمت اموال و عرض و ناموس آنان در هر صورت و در هر جایی محکوم است.
پس از ذکر این مبانی، به طرح و بررسي اصولی مي پردازيم که می توانند راه حلي براي مشکل نزاع های فرقه ای فراهم کنند و مبنایی برای تدوین حقوق اجتماعی بسازند. به نظر می رسد، رعایت این اصول در تحقق وحدت نقش آفرین باشد و بی توجهی به آنها تقریب مذاهب را به مخاطره جدی بیندازد. این اصول پایه تحقق وحدت و مهم ترین عامل رفع موانع وحدت است.
یکی از راه های عملی تحقق وحدت، روحیه تعامل و مدارا در برخورد با مخالفان است؛ زیرا تنها راه حل برون رفت از جدایی و نزدیک شدن، رواداری و نرمش است. حساب اختلاف عقیدتی با حساب حقوق اجتماعی مخالفان کاملاً جدا است و اختلاف در مذهب تأثیری در حقوق اجتماعی مسلمانان و غیرمسلمانان ندارد. طرد و برخوردهایِ خشن با مخالفانِ عقیدتی از آنجا سرچشمه می گیرد که فرد اعتقاد خود را صحیح و اعتقاد دیگران را باطل و مبارزه با آن را ضروری می داند، یا فکر می کند با خشونت می توان مشکل اختلاف را حل کند، در حالی که آموزه های دینی، به جای جنگ و نزاع، مدارا و تعامل را تشویق می کنند. به عنوان نمونه در روایتی، امام سجاد در اهمیت رفق و مدارا در برخورد با مردم ــ که در آن زمان، بیشترشان از مخالفان بودند ــ مي گويند: «آخرین توصیه ای که خضر در تعلیم خود به موسی داد، این بود که هرگز کسی را به گناهی سرزنش نکن و محبوب ترین امور نزد خدا میانه روی در کار و گذشت در توانمندی و مدارا با بندگان خدا است. شخصي با شخص ديگر مدارا نمي كند، مگر اینکه خدا در قیامت با او مدارا مي کند» (حر عاملی، 1414: 16/164).
مرحله نخست دانستن و فهمیدن شیوه برخورد با مخالف، دانستن اين مطلب است که در برخورد با ديگران چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. تنها هنگامي كه خویش را به جای دیگری مي گذاريم این حقیقت آشکار می گردد؛ زیرا فهم واقعیت حاصل نمی شود، مگر اينكه به محک تجربه گذاشته شود. باید ببینیم که دوست داریم دیگران با ما چه رفتاری داشته باشند تا ما هم همان رفتار را برای دیگران دوست داشته باشیم. در اين صورت است که راه های عملی برای وحدتی که از آن سخن می رود، روشن می شود. دلیل این اصل و قاعده روایاتی است که از اهل بیت(ع) رسیده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می شود:
در حدیثی، ابوالبلاد به طریق خود از پیامبر نقل می کند که اعرابی اي برای
مشارکت در غزوات آمده بود، خدمت پیامبر رسید و رکاب اسب آن حضرت را گرفت که مرا چیزی بیاموزید که با عمل به آن داخل بهشت شوم. حضرت فرمود: «آنچه
را دوست داری مردم برای تو انجام دهند، تو برای آنان انجام بده و آنچه را
ناراحت می شوی که مردم برای تو انجام دهند، نسبت به دیگران انجام مده» (كليني، 1401: 2/146). مشابه همین تعبیر در وصیت امام علی(ع) به فرزندش حسن(ع) آمده است که فرمود:
پسركم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزانى بشمار، پس آنچه براى خود دوست مىدارى براى جز خود دوست بدار. و آنچه تو را خوش نيايد براى او ناخوش بشمار. و ستم مكن چنان كه دوست ندارى بر تو ستم رود، و نيكى كن چنان كه دوست مىدارى به تو نيكى كنند. و آنچه از جز خود زشت مىدارى براى خود زشت بدان، و از مردم براى خود آن را بپسند كه از خود مىپسندى در حق آنان، و مگوى ــ به ديگران آنچه خوش ندارى شنيدن آن ــ ، و مگو آنچه را ندانى، هرچند اندك بود آنچه مىدانى، و مگو آنچه را دوست ندارى به تو گويند» (نهج البلاغه، نامه 31).
صدوق در امالي، به اسناد خودش نقل می کند که اميرالمؤ منين(ع) خطاب به پیرمردي شامی فرمود: «برای مردم خشنود باش به آنچه خود بر آن خشنودی و برای مردم بخواه و بیاور آنچه خود دوست داری برای تو بیاورند» (صدوق،1410: 322). مشابه همین معنا توسط ابوالفتح كراجكي به نقل از میرزای نوری نقل شده است که لقمان حکیم در وصیت خود به فرزندش آورده است: «ای فرزند! من تو را به شش صفت تشویق می کنم که تو را به خدا نزدیک می کند... چهارمین آنها این است که برای مردم دوست بداری آنچه را که برای خود دوست داری و کراهت بداری برای مردم آنچه را که برای خود کراهت داری» (نوری، 1407: 11/312).
باز امیرمؤمنان می فرماید: «کفایت می کند آنچه ادبی برای خودت را تا از دیگران ابا داشته باشی و برای برادر مؤمن خودت بخواهی به آنچه برای خود می خواهی»
(کلینی، 1401: 8/ 22).
از این رو، یکی از شیوه هاي رفع اختلاف آن است که شخص فهمی درست از رفتارهای خود با دیگران داشته باشد و خود را جای دیگری بگذارد و در مقام عمل ببیند که اگر در موقعیت مذهب مقابل قرار می گرفت، چه می کرد، آیا همان قضاوتی را می کرد که الان می کند، آیا همان برخوردی را داشت که الان دارد.
يكي از مهم ترین راه هاي رفع موانع، احترام به مقدسات صاحبان مذاهب و مواظبت بر رعایت ادب در گفتار درباره آنها است. حتي اگر اختلافات مذهبی عمیق باشد، نباید به توهین و خشونت منجر شود. حساب اختلاف عقیدتی با حساب رفتار و حقوق اجتماعیِ مخالفان، کاملاً از هم جدا است. اگر ما نمی خواهیم به بزرگان، علما و دانشمندان و مقدسات ما بی ادبی شود، دیگران نیز چنین خواسته ای دارند.
قرآن کریم این اصل را حتی درباره بت پرستان نيز مطرح می کند: «وَ لا تَسُبُّوا
الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ؛ و آنهایی را که جز خدا را می خوانند، دشنام مدهید که آنان از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد» (انعام: ۱۰۸).
اسماعيل بن مخلد سراج از امام (ع) نقل می کندِ: «هشدار از اینکه دشمنان خدا را ناسزا بگویید؛ هنگامي كه سخن شما را بشنوند، از روی دشمنی و به نادانی خدا را دشنام خواهند داد. سزاوار است که بدانید حد سب آنان به خدا چگونه رخ می دهد. پس بدانید کسی که اولیای خدا را سب کند، همانا که هتک حرمت خدا کرده است» (كلینی، 1401: 8/8؛ نوری، 1407: 12/306).
نصر بن مزاحم در كتاب صفين، از طریق خود از عبدالله بن شريك نقل می کند که حجر بن عدي و عمرو بن الحمق وقتی خروج کردند، به صورت آشکار مردم شام را لعن و توهین می کردند. هنگامي كه اين خبر به امام علی(ع) رسید، آن حضرت با این روش مخالفت کردند، و فرمودند که خویشتن داری کنید. آنان خدمت امام آمدند و پرسيدند: «آیا ما به حق نیستیم که شما ما را از ناسزا گفتن بازداشتید؟». حضرت در پاسخ فرمودند: «دوست ندارم که شما دشنام دهنده و لعن کننده باشید» (نوری، 1407: 12/307).
نکته تحریم اين اهانت كه می تواند تحریک آمیز و کینه ساز باشد، این است که هر مخالف عقیدتی، دارای مجموعه ای از عناصر عقیدتی است که به آنها عشق ورزیده، مقدسشان می شمارد و می خواهد آنها را به خوبی انجام دهد. اينكه قرآن کریم از بدگویی به مشرکان نهی می کند (انعام: ۱۰۸) و روایات نيز اين كار را مذمت مي كنند و یا حتي برخی از روایات اين كار را توطئه دشمنان معرفي مي كنند (صدوق، بي تا: 1/304)، نشان می دهد که رفتار با مخالفان عقیدتی (خواه مسلمان باشد یا غیر مسلمان) باید به گونه ای باشد که احساسات آنان را تحریک و جریحه دار نكند؛ يعني هم بايد حقوق آنان را رعايت كرد و هم از اهانت به مقدساتشان پرهيز كرد.
این طبیعی است که شیعیان در کشورهایی که در اقلیت هستند، طالب برگزاری مراسم عزاداری و انجام مراسم دینی در کانون و محافل خود باشند و سنیان نيز چنين خواسته ای را در کشورهایی که در اقلیت هستند داشته باشند. این اصلي است که خداوند در قرآن مطرح می کند: «كذلك زيّنّا لِكُلِّ أُمَّه عَمَلَهُمْ» (انعام: ۱۰۸). این گونه برای هر امتی کردارشان آراسته می گردد و اعتقاد پیدا می کنند. وقتی خداوند درباره غیرمسلمانان چنین می گوید، به طريق اولي، این اصل درباره شخصیت های مورد احترامِ مسلمانان صادق تر خواهد بود.
یکی از راه های وحدت بخشی، افزون بر احترام به مقدسات پيروان ديگر مذاهب، رعایت شئون و احترام آنان است؛ زیرا احترام و سخن نیک گفتن تعلیم اهل بیت است. آنچه براى خود دوست مىداریم باید براى دیگران دوست بداریم. اگر نمی خواهیم
که به شیعیان توهین شود، نباید که به مذاهب دیگر توهین بشود. هرچند اختلافات مذهبی باشد، این اختلافات نباید آثار عملی مانند تحقیر و توهین برای دیگران در پی داشته باشد.
این اختلافات وقتي در بستر جامعه قرار مي گيرند با سليقه ها و ديدگاه هاي مختلفي روبه رو مي شوند. اختلاف در بعضی از اعتقادات و احکام و منابع، که نتیجه طبیعی اجتهاد و تفکر آزاد است، نباید موجب جدایی و دوری قلب های مسلمانان از یکدیگر شود، بلکه همه فرقه های اسلامی بايد در مقام عمل، صرف نظر از اینکه چه کسی برحق است و چه کسی درست می اندیشد، با کمال شرح صدر و وسعت نظر، عقاید و افکار یکدیگر را درک و تحمل نمایند و در عین حال که در صحنه کاوش و تحقیق و بحث و استدلال در فضای علمی تلاش می کنند، در عرصه زندگی اجتماعی با توجه به مصالح تمام امت اسلامی با سماحت یکدیگر را درک و به عناصر مهم تشکیل دهنده وحدت توجه و در راه تحقق آن بکوشند.
نكته ديگر در راه رسيدن به اتحاد از نظر دینی، حسن ظن داشتن به يكديگر است. بدون شك در صورتى مي توان موانع وحدت را برداشت كه اساس اتحاد بر حسن ظن و پرهيز از بدبينى بنا شده باشد. اگر قرار باشد كه يكديگر را به نوعى متهم كنيم، چنين اتحادى به وقوع نمى پيوندد. روایات بسیاری در مذمت بدبینی و هشدار درباره اثرات منفي آن رسیده است؛ براي مثال عمر بن یزید می گوید از امام صادق شنیدم که می گفت: «کسی که برادر دینی خود را در دينش متهم كند، دیگر میان آنان حرمتی نیست و اگر رفتار او همانند رفتار دیگران شد، او از نسبت ها به دور است» (كلیني، 1401: 2/362). امیرمؤمنان نيز می فرماید: «کار برادرت را به بهترین صورت حمل کن تا جایی که تمام شواهد بر خلاف آن بیاید. و به سخن برادرت بدبين نباش، در صورتی که می تواني برای آن تفسیر و توجیه دیگری بيابي» (همان). بنابراین، بدبینی موجب می شود که حتی کارهايی كه با حسن نیت انجام مي شوند نيز بد تفسیر شوند و در جامعه ای كه بدبینی بر آن حاكم باشد، امنیت و آرامش و همکاری نخواهد بود و هرکس برای خودش کار می کند و نمی خواهد از ظرفیت های دیگران بهره ببرد؛ زيرا همواره كارهاي ديگران را به حساب توطئه و نقشه بر ضد خود می گذارد.
یکی از اهداف اصلی دعوت پیامبران، آموزش اخلاق در مرتبه بالای آن است. این مسئله در جمله معروف پيامبر اكرم(ص) درباره فلسفه بعثت خود نيز تأييد مي شود كه فرمود: «إنّی بُعثتُ لاُتمِمَ مكارم الاخلاق؛ من از طرف خدا برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را به كمال رسانده و تمام كنم» (این حديث معروف و مضمون آن با الفاظ متفاوت از طرق مختلف روایت شده است؛ مانند بيهقي، بي تا: 192؛ مالك، 1406: 2/904؛ طوسي، 1380: 2/ 209؛ مجلسي، 1403: 16/287 و 68/382). حضرت على(ع) نيز بر اهميّت رعایت اصول اخلاقی تأكيد فرموده و رعايت آن را مايه خوشبختى انسان دانسته است: «بر فرض كه اميدى به بهشت و ثواب و بيمى از دوزخ و عقاب نداشته باشيم، باز شايسته آن است كه در پى مكارم اخلاق باشيم، زيرا خوشبختى و سعادت را از اين راه مىتوان به دست آورد» (نوری، 1407: 11/193).
اگر درباره غیر مسلمانان سفارش می شود که با آنان، نه تنها با دادگری بلکه با نیکی برخورد کنيد، این اصل درباره مسلمانان به طریق اولی مطرح است. اگر لازم است در جامعه مسلمانان الفت و دوستی باشد، باید اصل بر نیکی کردن باشد و زشتی و بدی بايد با خوبی پاسخ داده شود: «وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَه السَّيِّئَه؛ و در برخورد با دیگران به بهترین وجه پاسخ دهید» (رعد: ۲۲)؛ «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّه فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها؛ و چون به شما درود گفته شد، شما به صورتی بهتر از آن درود بگویید، یا همان را برگردانید» (نساء: ۸۶). و در برخورد با مخالف، نباید دشمنی و اختلاف باعث دوری از حق وعدالت شود: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى؛ و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که از جاده عدالت خارج شده و عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است» (مائده: ۸). و آیات دیگری که همگی دعوت به مکارم اخلاق و ارزش های والای انسانی می کنند. بي شك رعايت پيام اين آيات بهترین تأثیر را بر ایجاد وحدت خواهد گذاشت.
این معنا در روایات هم رسیده است. عبدالله بن سنان می گوید: شنیدم که امام صادق با تكيه بر اینکه خداوند در کتاب الاهی فرموده است «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» (بقره: ۸۳) می فرمودند: بیماران آنان [اهل سنت] را عیادت و در تشییع جنازه های ایشان شرکت کنید و (در جایی که درخواست شهادت دارند) برای ایشان و علیه ایشان به حق شهادت دهید و با ایشان در مساجدشان نمازگزارید» (حر عاملي، 1414: 8/301).
یکی دیگر از نکات، ادب در سخن گفتن است. قرآن کریم، به ما توصيه مي كند كه مردم را به وسيله حكمت و موعظه حسنه به سوي خدا دعوت كنيم: «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَه وَ الْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» (نحل: 125).
حضرت امیر هنگامي كه شنيد گروهى از يارانش شاميان را در جنگ صفين دشنام مىگويند، فرمود: «من خوش ندارم شما دشنام گو باشيد. ليكن اگر كردههاى آنان را بازگوييد، و حالشان را فرياد آريد، به صواب نزديك تر بود و در عذرخواهي رساتر. و به جاى دشنام بگوييد خدايا ما و آنان را از كشته شدن برهان! و ميان ما و ايشان سازش قرار گردان و از گمراهىشان به راه راست برسان! تا آن كه حق را نمىداند بشناسد و آن كه براى دشمنى مىرود و بدان آزمند است باز ايستد» (نهج البلاغه، کلمه قصار 206).
یکی دیگر از موانع نزدیکی در میان مسلمانان و کارآمدیِ طرح های وحدت جویانه، لجاجت و عنادورزی برخی از عالمان است که خواسته و یا ناخواسته به این دشمنی ها دامن می زنند. سوکمندانه بسیاری از اختلاف ها، نه زاییده جهل و رفتار مردم عادی که ناشي از برخورد عالمان مذاهب است. این گروه، در حالت خوش بينانه اش، يا به دلیل نگرانی بابت از دست رفتن هویت مذهبی و یا بدبینی به طرف مقابل، همیشه در تشدید اختلافات در سطح مردم عادی و انتشار مسائل تفرقه افکن نقش فراوانی دارند. به همین دلیل است كه قرآن ریشه اختلاف را در میان عالمان مي داند: «ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ؛ از روى عداوت فرقه فرقه نشدند، مگر از آن پس كه به دانش دست يافتند» (شوری: ۱۴). به همین دلیل کسانی مانند علامه طباطبایی ايجاد اختلاف در میان فرقه های دینی از سوی عالمان مذاهب را بر خلاف فطرت و برخاسته از روح تجاوزگری آنان می داند (1393: ۲/ ۲۴-۱۲۲). از این رو براي رسیدن به وحدت لازم است كه رفتارها و تأثيرات این دسته از عالمان شناسایی و به شيوه اي سازنده با آنها مقابله شود.
راه های تحقق وحدت از دو طریق قابل شناسایی است: یکی بررسی اهداف وحدت که به شناخت شیوه های عملی رسیدن به وحدت کمک می کند؛ و ديگري شناخت موانعي که موجب دور افتادن از اهداف وحدت و بي ثمري تلاش هاي وحدت جويانه می گردند. کشف موانع وحدت، زمینه درک راه های کاهش اختلاف را فراهم می سازد؛ از این رو، اهمیت شناخت موانع، کمتر از شناخت راه های رسیدن به وحدت نيست. برای نشان دادن موانع، ابتدا بايد به بررسي مبانی شناخت موانع وحدت پرداخت؛ مانند این اصل که وجود اختلاف در جوامع انساني امري طبيعي است. از سویی دانستن حقیقت اختلاف و فهمیدن شیوه برخورد با مخالف در صورتی ممکن است که مرز میان واقعیت و حركت هاي تحریک آمیز در نزاع های مذهبی تعیین شود. نکته دیگر برای فهم اختلاف، توجه به این واقعيت است که اعتقاد بسياري از انسان ها مدلل نیست بلكه معلل است؛ یعنی اعتقادات گروه بزرگي از مردم زاییده استدلال و کاوش در منابع نبوده است بلكه چون در محیط و تربیتي خاص قرار گرفته اند، به آن عقیده روی آورده اند. اين امر نشان مي دهد كه محیط، شرایط جغرافیایی، عصر زندگی، حاکمان، احاطه فرهنگی و تبلیغاتی نيز از عوامل مؤثر بر اعتقادات هستند. مبناي ديگر، التفات به این نکته است که دین و ایمان، دارای مراتب و درجات است. با تكيه بر اين مباني، و مباني ديگري كه در مقاله مطرح شدند، مي توان اصولي را مطرح كرد كه مي توانند به رفع موانع موجود بر سر راه وحدت اسلامي، كمك كنند؛ اصولي كه برخي از آنها عبارت اند از ضرورت احترام به مقدسات صاحبان مذاهب، پرهيز از عنادورزي، رعایت شئون و احترام پیروان مذاهب مختلف، و يا قاعده زرين حقوق متقابل. شخص بايد خود را جای دیگری بگذارد و ببیند که اگر در موقعیت مذهب مقابل قرار می گرفت، چه می کرد، آیا باز هم همان قضاوتی را می کرد که الان می کند، آیا همان برخوردی را داشت که الان دارد؟ بي شك رعايت اين اصول رفتاري، مشكل نزاع هاي فرقه اي و مذهبي را حل خواهد كرد و به تحقق اين هدف كمك مي كند كه در سايه آرامش، فرصت نشر انديشه ها فراهم شود و ميان عقايد و مذاهب گوناگون ارتباط معقول و سالمي برقرار شود.
نهج البلاغه، ترجمه شهيدي،
ابن اثیر جزری (۱۳۸۷ق)، الکامل فی التاریخ، چاپ دوم، بیروت: دارالکتاب العربی.
ابن کثیر دمشقی (بی تا)، البدایه و النهایه، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
ایازی، سید محمدعلی (۱۳۸۰ش)، آزادی در قرآن، چاپ دوم، تهران: مؤسسه ذکر.
بيهقي، ابوبكر احمد بن الحسين (بي تا)، السنن الكبيري، بيروت: دار المعرفه.
حر عاملی (۱۴۱۴ق)، وسائل الشیعه، چاپ دوم، قم: تحقیق مؤسسه آل البیت.
سید رضی (۱۳۵۶ش/ 1387ق)، نهج البلاغه، تحقیق و تصحیح صبحی صالح، افست، قم: موسسه بعثت.
صدوق، محمد بن علی بن بابویه (۱۴۱۰ق)، خصال، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت: مؤسسه الاعلمی.
ـــــــــــ (1361ش)، معانی الاخبار، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
ـــــــــــ (بی تا)، عیون اخبار الرضا، تحقیق سید محمد حسینی لاجوردی، تهران: انتشارات جهان.
ـــــــــــ (1410ه )، اماني الصدوق، با مقدمه شيخ حسين اعلمي، چاپ پنجم، بيروت: مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
طباطبایی، محمدحسین (۱۳۹۳ ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
طوسی، محمد بن حسن (۱۳۸۰ش)، الامالی، تحقیق و تصحیح بهراد جعفری و علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
قرطبی، محمد بن احمد (۱۴۱۶ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
قمی، عباس (۱۴۱۶ه ق)، سفینه البحار، مشهد: بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۱ق)، الاصول من الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ چهارم، بیروت: دارالصعب.
مالك بن انس، (1416ق)، الموطأ، تحقيق محمدفؤاد عبدالباقي، بيروت: داراحياء التراث العربي.
مجلسی، محمدباقر (۱۴۰۳ق)، بحار الانوار، چاپ دوم، بیروت: دارالوفاء.
متقی هندی (۱۳۹۹ق)، کنز العمال، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
مسلم نیشابوری (بی تا)، الصحیح، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی.
نوري، ميرزاحسين (1407ق)، مستدرك الوسائل، قم: مؤسسه آل البيت.
* استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران.
[1]. در این باره رک: علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی (قم: انتشارات دانشگاه ادیان، 1387ش)؛ سید صادق سیدحسینی، مدارای بین مذاهب (قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه فقه و حقوق، بوستان کتاب، 1382ش)، ص475-530؛ محمد آصف محسنی، تقریب مذاهب از نظر تا عمل (قم: نشر ادیان، 1386ش).